سبد خرید

  • ما را دنبال کنید

مشاهیر تهران قدیم (عزیزالسلطان – ملیجک)

غلامعلی خان معروف به ملیجک و ملقب به عزیز­السلطان، پسر ميرزا محمد خان گروسى[1] برادر امينه اقدس صيغه شاه بود.[2] مليجک‏ به زبان گروسى گنجشک است. عزيز السلطان خيلى کوچک بود، لذا اين اسم را شاه به او گذاشت.[3]

ناصرالدين شاه اين عزيز کرده خود را در سفر دوم خود به اروپا برد و خانه بسيار عالى مانند قريه‏باغ خاص که از املاک واگذارى حاج ميرزا آقاسى به شاه و از املاک بسيار مرغوب اطراف تهران بود به او داد و اخترالدوله دخترش را هم به حباله نکاح او درآورد. ملیجک شانزده سال و اخترالدوله ده سال داشت. عروسی این دو در عمارت کنونى بهارستان رگزار مى­شود.

ملیجک صورت بسیار زشت داشت. بسیار سبزه، ابروى سیاه از هم گشوده، دهانی گشاد و کله از تناسب بزرگتر داشت. حال چه شد یا چه کردند که این موجود بی­ادب و سیاه­چرده، عزیزکرده ناصرالدین شاه و گل سرسبد اندرون شد و به حدی مورد محبت و الطاف شاهانه قرار گرفت که می­گویند ناصرالدین شاه دستور داده بود به محض بیدار شدن از خواب، ملیجک را نزد او بیاورند تا با دیدن رخسار ملیجک روز را آغاز نماید؟

ملیجک بسان ناصرالدین شان برای خود فراشباشی، موزیکانچی، یساول و قراول و به طور کلی هر آنچه شاه داشت را داشت.[4] عمارت ملیجک در عمارت بهارستان به وی تعلق داشت و بعد از ازدواج نیز در آن بود. بعد از مرگ ناصرالدین شاه اخترالدوله از ملیجک طلاق گرفت و ملیجک نیز دختر کامران میرزا یعنی نوه ناصرالدین شاه را به همسری بر گزید .

وی سال­های پایانی عمر در یکی از کوچه‌های فرعی خیابان لختی (سعدی) تهران و در نهایت گمنامی زندگی می‌کرد. ملیجک در سن 63 سالگی و در یکی از شبهای سرد زمستان 1319 ه.ش موقعی که شب هنگام به خانه باز می­گشت در بین راه ناگهان پایش درون تلی از کاهگل که وسط کوچه ساخته و رها کرده بودند فرو رفت و به علت ضعف و سکته قلبی در همانجا درگذشت، جنازه وی در مقبره خانوادگی مستوفی در ده ونک به خاک سپرده شد. [5] ملیجک در سفر دوم و سوم ناصرالدین شاه به فرهنگ همراه او بود.[6]  عین­السلطنه در روزنامه خاطرات خود در خصوص ملیجک می­نویسد:

«امان از آن وقتى که فرنگستان با اعليحضرت رفت. يک سال يک مرتبه حمام نمى‏رفت و دو ماه يک بار آب به صورتش نمى‏زد. مثلا آن‏قدر رشک و شپش سرش داشت که ملاحظه آن حالت را دگرگون مى‏کرد. چشمش هميشه درد مى‏کرد و هيچ وقت دوا نمى‏ريخت. پشت دستش متصل کبره بسته [بود] و هرگز دست هيچ حمالى به اين کثافت نبود. با اين حالت مدام روى زانوى شاه نشسته و عزيز عزيز بود که مى‏فرمودند و روزى به هزار تومان قانع نبود. با اين حالت فرنگستان هم همراه بود. بارى اگر بخواهم بعضى مطالب را بنويسم مثنوى هفتاد من کاغذ شود.»[7] بخشی از اراضی عزیزالسلطان در گذر ایلچی واقع در محله بازار در نزدیکی عمارت سفارت انگلیس قرار داشت.[8] وی تا زمانی که ناصرالدین شاه در قید حیات بود ر عمارت بهارستان بنایی مخصوص به خود داشت که در آن ساکن بود.


[1] ـ وی نیز با عنوان ملیجک شناخته می­شد از این رو است که به غلامعلی ملیجک دوم می­گفتند.

[2] ـ حسين‏قلى‏خان نظام‏السلطنه مافي، ج ‏1، ص 197. فرهنگ جامع تاريخ ايران، ج ‏2، ص 794

[3] ـ قهرمان میرزا سالوز عين‏السلطنه، ج ‏9، ص 6883

[4] ـ بامداد، ج 3، ص 22

[5] ـ فرهنگ جامع تاريخ ايران، ج ‏2، ص 794

[6] ـ ناصرالدین شاه، روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر دوم به فرنگستان، ص 140. ناصرالدین شاه، روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر سوم به فرنگستان، ص 129

[7] ـ روزنامه خاطرات عين‏السلطنة، ج‏ 1، ص 593

[8] ـ نقشه عبدالغفار

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *