از نارضایتی عمومی تا فرمان مشروطه
در پی مرحله کوتاه آزادی سیاسی و آزادی مطبوعات در زمان مظفرالدین شاه و نیز سفرهای پرهزینه شاه و همراهانش به فرنگ، استقراض از بانکهای خارجی، ناآرامی شهرها بر اثر افزایش بیرویه قیمت نان، فشار و ظلم و ستم حاکمان شهری و روستایی، برکناری امینالسلطان و انتصاب عینالدوله، بیکاری و تورم، موجی از اعتراضات را در میان مردم به وجود آورد. تجدید نظر دولت در مقررات گمرکی به نفع روسها و واگذاری اداره گمرک به بلژیکها و مسیو نوز نارضایتی شدید بازرگانان ایران را برانگیخت. از طرف دیگر کنترل بیش از پیش دولت بر املاک وقفی و عدم پرداخت مقرری روحانیون و پیروزی ژاپن بر روسیه و تأثیر این پیروزی بر مخالفین داخلی روسیه و در ادامه تأثیر جنگ و انقلاب داخلی روسیه بر قیمت قند و شکر و کاهش واردات محصول قند و شکر به ایران تورم بالای این محصولات را در بازارهای ایران به دنبال داشت. به طور کلی تأثیر این عوامل را در آگاهی مردم نمیتوان نادیده گرفت.
انقلاب 1905م روسیه نه فقط تأثیر سیاسی مهمی در ایران نهاد، بلکه تأثیر اقتصادی هم گذاشت و قیمتهای کالاهای اساسی از قبیل گندم و شکر افزایش یافت. به دنبال کاهش واردات قند و شکر و نیز تجدید نظر حقوق گمرکی به نفع روسها گروهی از صرافان و بازرگانان مغازههای خود را بستند و خواهان برکناری نوز و تعهد دولت به بازپرداخت بدهیهای خود به آنان شدند. مخالفت تجار به همراهی مردم به سلسله اعتصابهایی منجر شد، نخستین اعتصاب در اسفند 1283ش و در محرم 1323ق بود. مظفرالدین شاه در آستانه سومین سفر خود به اروپا بود، مردم درخواست برکناری مسیو نوز را داشتند، در این زمان محمدعلی میرزا به معترضین قول داد بعد از بازگشت شاه شخصاً مداخله کرده و موجبات اخراج نوز را فراهم خواهد آورد. در این زمان بود که در کرمان میان کریمخانیان (شیخیان) و متشرعان اصولی اختلافاتی درگرفت، ظفرالسلطنه حاکم تازه منصوب کرمان دستور فلک زدن چند تن از روحانیان را داد که این عمل خشم مردم را برانگیخت. این خبر به تهران رسید، مردم بار دیگر اعتراض کردند، علاءالدوله حاکم تهران از تجار خواست قیمت اجناس را کاهش دهند، آنها مسائل داخلی روسیه را دلیل گرانی اجناس عنوان کردند، اما علاءالدوله نه تنها اقدامی صورت نداد بلکه دستور داد دو تن از تجار معروف سیدهاشم و سیداسماعیل را در بازار تهران فلک بزنند. بازاریان در اعتراض به این اتفاق در مسجد شاه جمع شدند و خواستار عزل حاکم تهران شدند.
عینالدوله صدراعظم وقت که میانه خوبی با امام جمعه تهران، میرزا ابوالقاسم داشت، چارهجویی کرد و او نیز از سید جمالالدین واعظ خواست در مسجد شاه سخنرانی کند و خواستار عزل حاکم تهران باشد. اما سخنرانی با مخالفت برخی بر هم خورد و روحانیون به خانههای خود رفتند، ولی به خواست بهبهانی قرار شد فردا به حرم عبدالعظیم بروند. فردای آن روز سیدین بهبهانی و طباطبایی به اتفاق معترضین و صدها طلبه به شهرری رفتند و در حرم عبدالعظیم به بست نشستند. در این مدت عده زیادی از اعضای انجمنهای مخفی و هواداران امینالسلطان به تحصنکنندگان کمک مالی میکردند. در این زمان متحصصنین خواستههای خود را نوشته و از طریق سفیر عثمانی به مظفرالدین شاه رساندند. این خواستهها عبارت بود از:
1 ـ تغییر عسگر گاریچی در مسیر قم ـ تهران (برای جلب حمایت طلاب)
2 ـ بازگرداندن تولیت مدرسه خان مروی به حاجی شیخ مرتضی
3 ـ بازگرداندن حاجی میرزا محمدرضا از رفسنجان به کرمان
4 ـ بنای عدالتخانه در همه جای تهران
5 ـ برقراری قانون
6 ـ برداشتن مسیو نوز از سر گمرک و مالیه ایران
7 ـ برداشتن علاءالدوله از حکمرانی تهران
زمانی که خواستههای مردم به گوش شاه رسید به مشیرالدوله ابلاغ کرد موافقت خود را با خواستههای مشروطهخواهان به سفیر عثمانی اعلام کند و به عینالدوله دستور داد که «آقایان را با احترام به تهران بازگرداند». عینالدوله که در سیاست خود شکست خورده بود، تبعید رهبران ملی را شروع کرد: مجدالاسلام سردبیر نشریه ادب را دستگیر کرد، سیدجمالالدین واعظ به مشهد تبعید شد، ملکالمتکلمین در مسجد شاه بست نشست و سیدین طباطبایی و بهبهانی به او پیوستند. زمانی که شیخ محمد سلطانالواعظین در 26 تیر ماه 1285 در قشونخانه بازداشت شد، بهبهانی به طلاب خود فرمان داد شیخ را رها کنند، در درگیری میان طلاب و نیروهای دولتی طلبه جوان “سید عبدالحمید” نامی به قتل رسید. مرگ این طلبه جنبش را گستردهتر کرد، بسیاری از تجار و کسبه به بستنشینان پیوستند، حالا دیگر انقلاب صاحب شهیدی شده بود که پیراهنش در کوچهها گردانده میشد. مردم اعتراض خود را گستردهتر کردند، سربازان دولتی (قزاقها) به روی آنان آتش گشودند و مسجد را محاصره کردند. رهبران مذهبی مردم (سیدین بهبهانی و طباطبایی) تنها راه را در ترک تهران دیدند بدین ترتیب گروهی کثیر به همراه سیدین تهران را به مقصد قم ترک کردند و به بزرگان اصناف توصیه کردند اگر موقعیتشان به خطر افتاد «سفیر انگلیس در میان ایشان و مظفرالدین شاه میانجی باشد». ولی چون در آن زمان بستنشینی[1] یکی از شیوههای معمول برای اعتراض بود و چون تنها کشور متنفذ قانونمند انگلستان بود معترضان تهران برای کسب حمایت متوجه سفارت انگلیس شدند. همین اتفاق هم افتاد و مردم به همراه تجار و بزرگان اصناف به سفارت انگلیس در باغ قلهک پناه بردند؛ “گرانت داف” منشی سفارت که در غیاب کنسول اسپرینگ رایس، مسئول سفارتخانه بود نظر به سنت بست نشینی در زمان تحصن مردم در سفارت به بیرون کردن آنها متوسل نشد، بهخصوص آنکه سفارت بریتانیا در مخالفت با سیاستهای گمرکی بلژیک و روسی انگیزه کافی را داشت.
هر روز بر تعداد معترضین اضافه میشد. محمدعلی میرزا نیز از بستنشینها و متحصنین در باغ سفارت انگلیس استقبال و حمایت کرد چرا که دل خوشی از عینالدوله نداشت. اعتراضات مردم به سمع شاه رسید، مظفرالدین شاه در 7 مرداد 1285 عینالدوله را عزل کرد و وی به همراه رضاخان میرپنچ که در این زمان یکی از قزاقهای تهران بود، راهی اراضی خود در فریمان شد و میرزا نصرالله خان مشیرالدوله که منشی لیبرالی داشت به صدارت گماشته شد. مشیرالدوله از علما و روحانیونی که به قم سفر کرده بودند خواست به تهران بازگردند، ولی آنها بر خواستههای خود را مبنی بر تشکیل مجلس شورا و حکومت مشروطه اصرار ورزیدند. روز 13 مرداد 1285 مظفرالدین شاه فرمان مشروطه را صادر کرد، اما چون در این فرمان شاهانه نامی از ملت نیامده بود، مردم اعلامیهها را از دیوارها کندند و اعتراض کردند. روز بعد اعلامیه دیگری صادر شد که در آن عبارت “ملت” گنجانده شده بود، ولی چون در نامه جدید “مجلس شورای اسلامی” آمده بود، گروهی اعتراض کردند چون یهودیان، ارامنه و مجوس نیز باید نمایندگانی در مجلس داشته باشند و لفظ “اسلامی” با ورود آنها همخوانی ندارد. سرانجام در روز 18 مرداد بر سر “مجلس شورای ملی” توافق شد. در روز 14 مرداد 1285ش/ 24 جمادیالثانی 1324ق مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را در صاحبقرانیه و خطاب به مشیرالدوله صادر کرد و مشیرالدوله آن را بلافاصله به امضای وی رسانید و روز 26 مرداد برای گشایش و چگونگی انتخابات مجلس نشستی در مدرسه نظام صورت گرفت.
فرمان مشروطیت
مورخ 14 جمادی الثانیه 1324
السلطان مظفرالدین شاه قاجار
جناب اشرف صدراعظم از آنجا که حضرت باریتعالی جل شانه سررشته ترقی و سعادت ممالک محروسه ایران را به کف کفایت ما سپرده و شخص همایون ما را حافظ حقوق قاطبه اهالی ایران و رعایای صدیق خودمان قرار داده لهذا در این موقع که رای و اراده همایون ما بدان تعلق گرفت که برای رفاهیت و امنیت قاطبه اهالی ایران و تشیید و تایید مبانی دولت اصلاحات مقتضیه به مرور در دوایر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود چنان مصمم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبین شاهزادگان و علما و قاجاریه و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه طهران تشکیل و تنظیم شود که در مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه مشاوره و مداقه لازمه را به عمل آورده و به هیئت وزرای دولتخواه ما در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد اعانت و کمک لازم را بنماید و در کمال امنیت و اطمینان عقاید خود را در خیر دولت و ملت و مصالح عامه و احتیاجات قاطبه اهالی مملکت به توسط شخص اول دولت به عرض برساند که به صحه همایونی موشح و به موقع اجرا گذارده شود بدیهی است که به موجب این دستخط مبارک نظام نامه و ترتیبات این مجلس و اسباب و لوازم تشکیل آن را موافق تصویب و امضای منتخبین از این تاریخ مرتب و مهیا خواهد نمود که به صحه ملوکانه رسیده و بعون الله تعالی مجلس شورای مرقوم که نگهبان عدل ماست افتتاح و به اصلاحات لازمه امور مملکت و اجرا قوانین شرع مقدس شروع نماید و نیز مقرر می داریم که سواد دستخط مبارک را اعلان و منتشر نمایید تا قاطبه اهالی از نیات حسنه ما که تماما راجع به ترقی دولت و ملت ایران است کما ینبغی مطلع و مرفه الحال مشغول دعاگویی دوام این دولت و این نعمت بی زوال باشد. در قصر صاحبقرانیه به تاریخ 14 شهر جمادی الثانیه 1324 هجری در سال یازدهم سلطنت ما ـ محل صحه همایونی
[1]. بَست به پناهگاهی گفته میشود که فرد مجرم، محکوم یا معترض در آن حاضر شده و اصطلاحاً بستنشینی میکند و به حرمت آن مکان از مجازات و تعرض مصون میماند.